ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
یک جمعه از شروع سحر با نبود تو / یک ریز تا نماز عشاء گریه می کنم . . .
السلام علیک یا صاحب الزمان
.
.
.
دوباره جمعه گذشت و قنوت گریان ماند / دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند
دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما / پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند . . .
السلام علیک یا اباصالح
.
.
.
داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم / برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت / یک قدم مانده به او کار جهان درهم شد . . .
.
.
.
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم ، یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
مولا شمار درد دلم بی نهایت است ، تعداد درد من به خدا از رقم گذشت . . .
.
.
.
دلبری داریم که از صاحب دلان دل می برد / غمزه ای مشکل گشا دارد که مشکل می برد
گر نقاب از چهره گیرد آن نگار نازنین / پرتو رخساره اش دلهای مایل می برد . . .
.
.
.
در کدامین شب کوفه باز خواهی گشت؟
در کدامین اوج
در کدامین عروج
چشم به راه آمدنت
در پس تمامی دریچه های زمین ایستاده ام . . .
.
.
.
تمام عمر تو نظاره کردی و ما / ندیده ایم دمی آن جمال زیبا را . . .
فرج ظهورش صلوات
.
.
.
آنکَس که تو را شناخت جان را چه کند / فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی / دیوانه تو هر دو جهانش کند . . .
یا صاحب الزمان ادرکنی
.
.
.
یک نفر گل می کند با جنگلی در کوله بار / نارون تنهای کوهستان نمی ماند عزیز
یک نفر فردا زمین را نورباران می کند / مهدی ما تا ابد پنهان نمی ماند عزیز . . .
.
.
.
مه من نقاب بگشا ز جمال کبریایی / که بتان فرو گذارند اساس خود نمایی . . .
.
.
.
من گریه می ریزم به پای جاده ات تا / آیینه کاری کرده باشم مقدمت را
اول ضمیر غائب مفرد کجایی؟ / ای پاسخ آدینه های پر معما . . .
اللهم عجل لولیک الفرج
.
.
.
همه شب به شوق وصل رخ تو در انتظارم
نظری نما دل از تو خبری ندارد امشب
یا صاحب الزمان ادرکنی
.
.
.
به لبم جان و به دل حسرت پیغام هنوز
کام او حاصل و من در طلب کام هنوز . . .
یا مهدی ادرکنی
.
.
.
تا به کی وصف تورا گفتن و روی تو ندیدن
پرده بردار ز سیما ، بابی انت و امی
.
.
.
شکسته بال عروجم زتیرهای معاصی / خدا کند که نیفتم زدیدگان سیاهت
تمام شهر و محل راسپرده ام که بگویند / به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت . . .
.
.
.
تو جهانی و جهانی ز تو خرسند و خموش
به حقیقت که جهان با تو جهان خواهد بود . . .
.
.
.
دیدن روی تو و دادن جان مطلب ماست / پرده بردار ز رخسار که جان بر لب ماست
بت روی تو پرستیم ملامت شنویم / بت پرستی اگر اینست که این مذهب ماست . . .
.
.
.
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر / کز غمت دیده ی مردم همه دریا باشد
از بن هر مژه ام آب روان است بیا / اگرت میل لب جوی و تماشا باشد . . .
.
.
.
دلا بکوش مگر دامنش به دست آری / که وصل بیطلب و انتظار ممکن نیست . . .
فرج ظهورش صلوات
.
.
.
من کیستم تا هر زمان، پیش نظر بینم تو را؟
گاهى گذر کن سوى من، تا در گذر بینم تو را . . .