رکسانا

رکسانا

ستاره ی کوچک من ® - Roxana-رکسانا - عشق بی پایان ®
رکسانا

رکسانا

ستاره ی کوچک من ® - Roxana-رکسانا - عشق بی پایان ®

ترجمه ی فارسی Adele - Set Fire To The Rain برای تو

I let it fall, my heart,
And as it fell, you rose to claim it
It was dark and I was over
Until you kissed my lips and you saved me

My hands, they're strong
But my knees were far too weak
To stand in your arms
Without falling to your feet

But there's a side to you
That I never knew, never knew.
All the things you'd say
They were never true, never true,
And the games you play
You would always win, always win.

But I set fire to the rain,
Watched it pour as I touched your face,
Well, it burned while I cried
'Cause I heard it screaming out your name, your name!

When I lay with you
I could stay there
Close my eyes
Feel you're here forever
You and me together
Nothing gets better

'Cause there's a side to you
That I never knew, never knew,
All the things you'd say,
They were never true, never true,
And the games you play
You would always win, always win.

But I set fire to the rain,
Watched it pour as I touched your face,
Well, it burned while I cried
'Cause I heard it screaming out your name, your name!

I set fire to the rain
And I threw us into the flames
Well, it felt something died
'Cause I knew that that was the last time, the last time!

Sometimes I wake up by the door,
That heart you caught, must be waiting for you
Even now that we're already over
I can't help myself from looking for you.

I set fire to the rain,
Watch it pour as I touch your face,
Well, it burned while I cried
'Cause I heard it screaming out your name, your name

I set fire to the rain,
And I threw us into the flames
Well, it felt something died
'Cause I knew that was the last time
The last time, oh, oh!

Let it burn







آدل - باران را به آتش کشیدم



به قلبم اجازه دادم سقوط کند

و وقتی که قلبم افتاد، آمدی و ادعا کردی که قلبم متعلق به توست

همه جا تاریک بود و من به پایان راه رسیده بودم

تا این که لب هایم را بوسیدی و نجاتم دادی


دست هایم قوی هستند

ولی در گذشته، زانوانم بسیار ضعیف بودند،

و نمی توانستند در آغوشت بایستند،

بدون این که مقابل پاهایت بیفتند.

 

ولی تو نیمه ای دیگر هم داشتی

که هیچ گاه نمی دانستم

تمام چیز هایی که گفته بودی،

هیچ کدام حقیقت نداشتند

و در بازی هایی که با من می کردی،

همیشه می خواستی برنده شوی




ولی من باران را به آتش کشیدم

هنگامی که صورتت را نوازش می کردم، ریزش باران را نظاره می کردم

هنگامی که گریه کردم، باران شعله ور شد

به این خاطر که نام تو را فریاد می کشید 

هنگامی که وقتم را با تو می گذراندم،

می توانستم آنجا بمانم،

چشم هایم را ببندم،

و احساس کنم که تو برای همیشه با من خواهی ماند

من و تو با همیم

چه چیز بهتر از این؟

ولی تو نیمه ای دیگر هم داشتی

که هیچ گاه نمی دانستم

تمام چیز هایی که گفته بودی،

هیچ کدام حقیقت نداشتند

و در بازی هایی که با من می کردی،

همیشه می خواستی برنده شوی
 

ولی من باران را به آتش کشیدم

هنگامی که صورتت را نوازش می کردم، ریزش باران را نظاره می کردم

هنگامی که گریه کردم، باران شعله ور شد

به این خاطر که نام تو را فریاد می کشید 




باران را به آتش کشیدم

تو و خودم را، به درون شعله های آتش انداختم

 احساس کردم که چیزی مرده است

چون می دانستم که این آخرین بار است

گاهی اوقات بیدار می شوم و به کنار در می روم

احتمالا قلبی که گرفتارش کرده ای، منتظر توست

حتی حال که دیگر رابطه مان به پایان رسیده است،

نمی توانم به دنبالت نباشم

ولی من باران را به آتش کشیدم

هنگامی که صورتت را نوازش می کردم، ریزش باران را نظاره می کردم

هنگامی که گریه کردم، باران شعله ور شد

به این خاطر که نام تو را فریاد می کشید 

باران را به آتش کشیدم

تو و خودم را، به درون شعله های آتش انداختم

 احساس کردم که چیزی مرده است

چون می دانستم که این آخرین بار است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد