-
داستان زیبا (1)،برای رکسانا-Beautiful story (1), for Roxana
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 10:12
یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مىکرد نگاه مىکرد. ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد. از مادرش پرسید: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟ مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مىکنى و باعث ناراحتى من مىشوی، یکى از موهایم سفید مىشود. دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا...
-
دلم می خوادت الان ... تو این نم نمِ بارون ،برای رکسانا می نویسم
جمعه 3 دیماه سال 1389 02:48
-
هر لحظه کنارتم ... هرلحظه،برای رکسانا می نویسم
جمعه 3 دیماه سال 1389 00:38
Every Knartm ... Hrlhzh، I write for Roxana ممنونم ازت. از اینکه می تونم محرم دلت باشم، از اینکه همه ی حرفات رو برام می گی، از اینکه دوستم داری و همیشه همراهمی ... بابت همه چیز ... بعضی روزاست که آدم بیشتر از قبل می تونه خیلی چیزا رو حس کنه، من که اینجوری فکر می کنم ... دلم می خواد همیشه راحتیِ تو رو حس کنم. از اینکه...
-
تنها آرزوی منی ... عشق من،برای رکسانا می نویسم
جمعه 3 دیماه سال 1389 00:00
My only wish ... My love، I write for Roxana اگه یه روز از زندگیم مونده باشه و یه آرزو فقط بتونم بکنم اون یه آرزو چی می تونه باشه؟ . . می دونم جوابشو تو خوب می دونی اون آرزو فقط تو هستی همیشه دوستت دارم عزیزم
-
ای مهربان من ، برای رکسانا می نویسم
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 03:14
I have a kind I write for Roxana من اینگونه نبودم تو مرا اینگونه خواستی و من آن شدم که تو خواستی عاشق ... عاشق تو ... دوستت دارم همیشه خوب من
-
صدات ... قشنگترین ترانه ی زندگیه ، برای رکسانا می نویسم
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 02:40
Your voice ... Qshngtryn life song I write for Roxana برات یادم رفته بود بگم چقدر صدات رو دوست دارم خودت می دونستی البته ... نه فقط صدات رو ... همه ی صحبتات رو ... طرز حرف زدنت رو نمی دونم راستش ... فقط بخاطر اینه که خیلی دوستت دارم؟ فکر نمی کنم ... تو خیلی خوبی ... هیشکی نمی تونه مثه تو باشه می دونی که خیلی حسودم ......
-
با تو همیشه شادم ... پاکترین گل دنیا،برای رکسانا می نویسم
سهشنبه 30 آذرماه سال 1389 11:49
Always happy with you ... Paktryn flower world I write for Roxana تو رو که شاد می بینم، انگار دنیا رو به من می دن. شادی تو شادی من، و عشق تو همه ی سرمایه ی منه. دوستت دارم عزیزم، عاشقتم با تمام وجوددیوونه ی همیشگی تو
-
همدیگر رو تا اون اوجش دوست داریم ،برای رکسانا می نویسم
جمعه 26 آذرماه سال 1389 04:24
-
باور کن که دوستت دارم-برای رکسانا می نویسم
جمعه 26 آذرماه سال 1389 03:53
Believe me , I love you , I write for Roxana ای تنها بهانه برای زنده بودنم، نفس کشیدنم دوستت دارم ای امید و آرزوی من، دنیای من دوستت دارم ای تو به زیبایی یک گل سرخ، به پاکی یک چشمه زلال، به لطافت باران بهار دوستت دارم ای تو فصل بهارم، همیشه یارم، همدم این دل پاره پاره ام دوستت دارم ای تو آرامش وجودم، همه بود و نبودم،...
-
برای داشتن شما به آب و آتیش می زنم ، برای رکسانا می نویسم
چهارشنبه 24 آذرماه سال 1389 14:05
To hold water and you 'll burn I write for Roxana تمام این ترانه ها پیشکش یک نگاهتون ... عمریه خونه ی دلو سند زدم به نامتون، برای داشتن شما به آب و آتیش می زنم سقف دلم به رسم عشق، می خواد بشه خرابتون ... با شما تا ستاره ها ... با شما تا زیر زمین ، عاشق شده دلم ... میاد، با شما تا هر جا برین! شاید با این ترانه ها به...
-
بیش از عشق بر تو عاشقم،برای رکسانا می نویسم
چهارشنبه 24 آذرماه سال 1389 13:53
Love You More Than Love I write for Roxana نا ممکن است که احساس خود را نسبت به تو، بتوانم با واژه ها بیان کنم اینها سرشارترین احساساتی هستند که تاکنون داشته ام با این همه هنگامی که می خواهم اینها را به تو بگویم و یا بنویسم واژه ها حتی نمی توانند ذره ای از ژرفای احساساتم را بیان کنند گرچه نمی توانم جوهر این احساسات...
-
تو همه ی آرزوی منی ...، برای رکسانا می نویسم
چهارشنبه 24 آذرماه سال 1389 03:54
I wish all my I write for Roxana تو همه ی آرزوی منی ... دوستت دارم بهترینم ...
-
ای عشق تو مایه ی نشاط دل من ...، برای رکسانا می نویسم
چهارشنبه 24 آذرماه سال 1389 03:35
Essence of a happy love my heart I write for Roxana ای عشق تو مایه ی نشاط دل من یادت همه نقد عمر بی حاصل من تنها ز جان و دل حدیث تو کنم کاین زمزمه بشنوی ز آب و گل من گفتم شبی ای نگار جان پرور من ای سایه ی دولتت همه بر سر من زان باده که داده ای به خاصان درت یک جرعه شبی بریز در ساغر من
-
در این راه هم تو کمکم کن تا برای تو باشم برای رکسانا
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 03:25
In this way you help me to be with you I write for Roxana نمی دونم باید از چی بگم. نه اینکه حرفی نداشته باشم، نه. نمی دونم از کدومش بگم. شاید بخاطر این باشه که چند وقتیه حرفام رو اونجور که دلم می خواد نشده از توی دلم بیرون بریزم و برات بگم. برای تو که همیشه متفاوتی از همه، و اینو هر چند وقت، بیشتر از همیشه احساس می...
-
و من دوباره از تو من می شوم ...، برای رکسانا می نویسم
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 03:20
And I'm back from you I... I write for Roxana اگه بخوام خلاصه بگم، الان فقط بهتره بگم: و من دوباره از تو من می شوم ... این یه جمله بیشتر نیست. ولی می دونم بدون گفتنش هم می تونی همیشه حسم کنی، چون می دونی که با تو بودن زندگی رو برام پر رنگ و زیبا می کنه ... دوستت دارم زیباترین و ماندنی ترین گل زندگی ...
-
همیشه یکی یه دونه ی منی و خیلی دوستت دارم عزیزترینم ...
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 03:01
Always one knows me and I love the Dearest For Roxana تو کسی هستی که در کنار تو زندگی رو درک می کنم و زندگیم با تو کامل میشه ... تو یه مادر خوب و نمونه ای که نظیر تو کمتر میشه پیدا کرد ... تو برام بهترین دوست و همدمی. کسی که در لحظه لحظه های عمرم می تونم روت حساب کنم ... تو تنها کسی هستی که دلم می خواد تمام عمرم رو...
-
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم، برای رکسانا
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 02:49
-
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت، برای رکسانا
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 02:32
-
با تو انگار تو بهشتم، با تو پرسعادتم من، برای رکسانا
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 02:23
Somehow I'm in heaven with you, with you my Prsadtm for Roxana با تو این تن شکسته، داره کم کم جون میگیره آخرین ذرات موندن، توی رگهام نمیمیره با تو انگار تو بهشتم، با تو پرسعادتم من دیگه از مرگ نمیترسم، عاشق شهامتم من اگه رو حصیر بشینم، اگه هیچ نداشته باشم با تو من مالک دنیام، با تو در نهایتم من با تو انگار تو بهشتم،...
-
تو گل سرخ منی(You're the Rose Roxana) ، برای رکسانا
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 02:05
تو گل سرخ منی تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری ؟ نه از آن پاکتری تو بهاری ؟ نه بهاران از توست از تو می گیرد وام هر بهار اینهمه زیبایی را هوس باغ و بهارانم نیست ای بهین باغ و بهارانم تو سبزی چشم تو دریای خیال پلک بگشا که به چشمان تو دریابم باز مزرع سبز تمنایم را ای تو چشمانت سبز در من این سبزی هذیان از توست زندگی از...
-
می نویسم برای رکسانا-I write for Roxana
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 01:38
می نویسم تا بدونی, تو رو میخوام عزیزم می نویسم تا بفهمی, تو رو دوست دارم عزیزم دلم و خالی گذاشتم که عشق تو بیاد تو قلبم که بگم, تو رو میخوام تو همیشه باش تو قلبم تو همیشه باش تو قلبم عشق من هنوز تو هستی سر نوشته من تو هستی پس نذار تنها بمونم تا توی تنهایی نمیرم
-
داستان تولد، برای رکسانا
شنبه 20 آذرماه سال 1389 06:09
">" wmode="opaque" pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" quality="high" althtml=" ساعت 3 شب بود که صدای تلفن، پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟ مادر گفت: 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی! فقط خواستم بگویم...
-
داستان عشق پیری، برای رکسانا
شنبه 20 آذرماه سال 1389 05:43
">" wmode="opaque" pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" quality="high" althtml=" پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . . پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید...
-
داستان مرد بی جان، برای رکسانا
شنبه 20 آذرماه سال 1389 05:31
">" wmode="opaque" pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" quality="high" althtml=" مرد ، دوباره آمد همانجای قدیمی روی پله های بانک ، توی فرو رفتگی دیوار یک جایی شبیه دل خودش ، کارتن را انداخت روی زمین ، دراز کشید ، کفشهایش را گذاشت زیر سرش ، کیسه را کشید روی تنش ، دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش ،...
-
داستان عاشقانه مارمولک، برای رکسانا
شنبه 20 آذرماه سال 1389 05:02
">" wmode="opaque" pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" quality="high" althtml=" شخصی مشغول تخریب دیوار قدیمی خانه اش بود تا آنرا نوسازی کند. توضیح اینکه منازل ژاپنی بنابر شرایط محیطی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از...
-
داستان کوتاه ساحل، برای رکسانا
شنبه 20 آذرماه سال 1389 04:51
">" wmode="opaque" pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" quality="high" althtml=" تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود. او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست. سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون...
-
داستان وفاداری به عشق، برای رکسانا
شنبه 20 آذرماه سال 1389 04:46
">" wmode="opaque" pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" quality="high" althtml=" روزی زنی نزد شیوانا استاد معرفت آمد و به او گفت که همسرش نسبت به او و فرزندانش بی تفاوت شده است و او می ترسد که نکند مرد زندگی اش دلش را به کس دیگری سپرده باشد ش یوانا از زن پرسید:" آیا مرد نگران سلامتی او و بچه...
-
داستان عاشقانه خسرو و شیرین، برای رکسانا
شنبه 20 آذرماه سال 1389 04:22
">" wmode="opaque" pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" quality="high" althtml=" خسرو و شیرین دومین منظومه نظامی و معروفترین اثر و به عقیده گروهی از سخنسنجان شاهکار اوست. در حقیقت نیز، نظامی با سرودن این دومین کتاب (پس از مخزن الاسرار) راه خود را باز مییابد و طریقی تازه در سخنوری و بزم آرایی...
-
داستان عاشقانه پند آموز ، برای رکسانا
شنبه 20 آذرماه سال 1389 03:24
">" wmode="opaque" pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" quality="high" althtml=" یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"* دوست دارم تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟ من...
-
داستان عاشقانه معروف دو برادر ، برای رکسانا
شنبه 20 آذرماه سال 1389 02:56
">" wmode="opaque" pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" quality="high" althtml=" دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنهاازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند . یک روز برادر مجرد با خودش...